پنجره فولاد
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ب.ظ
السلام علیک یا سلطان
******به سرزمین تو آمدهام، سرزمین آفتاب، به بارگاه غریب پرشکوهت آمدهام پرنده معرفت دلم را رها میکنم، سلامم را آغشته به عطر خلوص میکنم و میگویم: «السلام علیکم یا موسی الرضا»
نگاهم، کبوتری است که به سمت آسمان کرامات تو پرواز میکند، از آسمان چشمهایم قطره قطره باران شوق سرازیر میشود.
یا امام رضا (ع)!
در حرم غریب تو، رنگ آشنایی موج میزند، گلدستههای حرم به احترام تو قیام کردهاند.
بارگاه عارفانه تو بهشت روی زمین است،
در هوای حرمت بوی اقاقی عشق جاری است.
در حریم حرمت دریای زندگی متلاطم است، دریایی که هیچگاه ساحل نشینانش رنگ غروب را نخواهند دید.
یا امام رضا (ع)!
در شبستان بارگاه روحانیات نسیم مهر میوزد
فواره حوضهای حرمت که به سمت آبی آرام بلند، اوج گرفتهاند، گوش دلم را نوازش میدهند،
بوی عطر حضور عاشقانت در سراسر حرم پیچیده است،
دخیل نیاز خویش را به ضریح تو بستهام، در کنار رود جاری شفاعت تو نشستهام و چهرهام را با آب زلال معرفتت میشویم.
من میهمان زیباترین لحظههای زیستنم.
یا امام رضا (ع)!
در حرم آسمانی تو ایستادهام، از خاک رهیده و به مهتاب رسیدهام. در کنار پنجره فولادت قطره قطره اشک میریزم و ضجه میزنم.
پرواز را آغاز و پنجره دلم را باز کردهام، رو به روی باغ سبز ملکوتی تو، ای عشق، تو را میخوانم:
«السلام علیک یا موسی الرضا المرتضی»
حمید باقریان
۹۲/۰۵/۲۶