طلوع مهر هشتم مبارک
السلام علیک یا سلطان
******تاریخ لب به خنده گشوده است! گلها و پروانهها جشن مشترک و باشکوهی برپا کردهاند. آسمانیان بر سر زمینیها نقل شادی میپاشند. افلاک بر رخ خاک بوسه میزنند! نسیم، دست نوازشگرش را شادمانه بر پیکره بوستانها میکشد و در گوششان نجوای مهر میکند.
آفتاب، از سر شوق بر پهنه آسمان میدود. ستارهها سر از پا نمیشناسند. ابرها دست افشانی میکنند. ماهتاب بی تاب و پایکوبان است! تصویر هستی، بدیع و زیبا شده، از همه ارکان فلک و ملک، مکل و ملکوت، لاهوت و ناسوت، صدای سبز سرور میآید! همهمه همه هستی، ترنم عشق و شور و مستی و شادمانی است.
دل من نیز از صحرای محبت عبور کرده، میجهد، میرقصد، هر چه ناشادی را پشت سر میگذارد، آبیتر و دریاییتر میشود و من اینک احساس میکنم که سراپا ترنم و شوقی وصفناپذیرم!
همه ذرات وجودم را شهد شادی و شورانگیزی و تبسم، سبز و دیدنی کرده است. هم از این روی، نام تو را عاشقانه به لب دارم. ای آنکه میآیی و با آمدنت دست نوازش و مهربانی بر سر ما میکشی، ولینعمت ما میشوی و ما افتخار میکنیم که منّت تو را بکشیم، به خود میبالیم که ما را زائر خویش بخوانی و ما خود را لایق نگاه و مهر تو بدانیم، خرسندیم که خاک پایت را توتیای دیده خویشتن سازیم.
مشتاقانه برجای گامهایت بوسه میزنیم و در شکوهمندترین روز، روز میلاد خجسته گل، عطر دلپذیر بهشت را استشمام میکنیم و با زبان دل و جان، بر محمد و آل محمد صلی ا... علیه و آله و سلم، سلام و صلوات میفرستیم.
حالیا، ای گل زاد نازنین! تو روشنترین پنجرهای هستی که رو به حیات ما گشوده شده است و ما زینت نام زیبای تو را هماره بر جان و دل خویش میآویزیم و به بوسه زدن بر گامهای غزالی که مُهر مهر تو را بر پیشانی دارد، افتخار میکنیم!
این روح ماست که در صحن و سرای نگاه تو، از سقاخانه لطفت سیراب میشود. این شکوه کاشیهای حریم توست که ما را به سمت اکتشاف نور، هدایت میکند.
هنگامی که دستهای یاری تو، بند از سر و دست رنج دیدگان میگشاید و دل شکستگان را به کشتی رهایی مینشاند، لبخندهای شاد ستارهها؛ صدای پاک تو را تا بارگاه شوق ملائک همراهی میکنند و آن زمان که پاسخ سبز تو، ردای راویان رنج را تبرک میکند در همه قلبها «زلزله محبت» خانه میسازد!
ای امام رئوف! هر که تشنه محبت توست، سیریناپذیر است و آن که طراوت یاد تو را بر لب دارد، نوای جانش هرگز به پژمردگی نمیگراید.
تو، دستهای بلند ربوبی را بر سر ما میکشی، ای خورشید هشتم! تو با همسایههایت به خوبی خودت رفتار میکنی و کاری به این نداری که بدی آنها چه قدر است! تو با زائران اندیشهات رفیق هستی و مهربانتر از هر مهربانی با آنها عمل میکنی. پس بدان گاه که سهمیه بهشت را به امضایت میرسانند، نام ما را از خاطر مبر!
وه که چه غوغایی در سراسر این پهنه پر از جذبه برپاست:
آواز بارانی چشمهای زائران، انتظار شکفتن گل غنچههای آرزو در دل پیچکهای گره خورده بر ضریح نگاهت، بوی خوش التماس و تضرع، پویش پیوسته پرهای فرشتگان در حریم هر پگاه در حرم، تابش طراوت خورشید در هر بامداد از آسمان پاکت، ثمربخشی نالههای غریبانه عاشقانه، جشنواره همه واژههای پاک در دفتر خاطرات دلها، چینش منظم لبها بر در و دیوار و ضریح محبت، حادثه پایان ناپذیر ارادت و ایمان، خوانش همه خوبیهای ناتمام، دستهای آرزومند روییده به سوی آسمان، ذخیره آفتاب در دلهای مردمان، روایت دیدارهای عاشقانه یاران، زمانهای مغتنم زمین، ستایش یگانه با یاد خورشیدی تو، شرمساری آفتاب و ماه و ستارهها در برابرت، طول صفهای دلدادگان، ظفریابی شفاخواهان، قلبهای پرتپش عشق و ایمان، کتاب خدا و مفاتیح و لبهای مومنان، گذار دمادم فرشتههای خدا، نجوای کبوتران سپید حرم، وداع ویژه عاشقانه، سلام عاشقانه همگان، همه و همه برای اشتیاق شرکت در جشن تولد و بهرهوری و افراز فضیلتها، محبتها، کرامتها و خوبیهای شماست یا علی بن موسی الرضا!
آری، پنجره فولاد، زیباترین زمزمههای عارفنه عشاق تو را به گوش سپرده است. چلچراغ خورشید، از شرم در برابرت عرق میریزد! آینهکاریهای حرمت، حضور فرشتهها را در آستانهات مضاعف میکنند.
سنگهای حریم تو نیز سخن میگویند و راز دل سر به مهرهایی را میجویند که در برابر تو نماز عشق میخوانند و میدانند که هر رکعت از عشق هم چندین رکوع ایمان و امان دارد و چندین سجده سدگی و صفا و چندین و چند شهادت به رویش گل در تبسم ملکوتی معنا! هم اینک در گوش جانم، نجوای رازناکی است برآمده از صریر قلم و نشسته بر سریر جان که:
«رویش هشتمین گل سرخ در باغستان بیهمتای هماره سبز، بر همه سپیداندیشان و مومنان مبارک باد».
ای امام رأفت و پاکی و دانایی! دستها، دیدهها و دلهای ما را در دنیا و آخرت از دامان احسان خویشتن کوتاه مفرما و از خداوند رحمان بخواه که این احساسهای عاشقانه زیبا را هرگز از وجود ما، دور نفرماید.
به حق همه زائران عارف و همه عارفان عاشقت!
نعیمی
سلام
ممنون از حضورتون
یاعلی